دشمن هیچ گاه اهدافش را برای من و شما اعلام نمیکند و عمل میکند . به مطلب زیر توجه بفرمائید در مورد یک کشور اروپائی است .
من جزء نخستین گروه دانشجویان اعزامی بودم . وقتی دوره به پایان رسید ، جشنی به مناسبت فارغ التحصیلی ما ترتیب دادند . یکی از برنامه های پیش بینی شده ، دیدار با رئیس جمهور آن کشور بود .
در این دیدار ، یکی از دانش آموختگان از او(رئیس جمهور) خواست خاطره ای را برای ما تعریف کند . او مکثی کرد و گفت : سالها پیش در جریان یک همکاری دوجانبه ، روس ها با من تماس گرفتند و گفتند که یکی از جاسوسان غرب در بین مسئولان رده بالای مملکت شماست و مدتهاست به دشمن خدمت می کند . می خواهی او را به شما معرفی کنیم ؟ من که از شنیدن این سخن یکه خورده بودم ، پاسخ منفی دادم و گفتم بگذارید خودم او را پیدا کنم . مدتی جست و جو کردم ، اما هرچه بیشتر تلاش می کردم ، کمتر نتیجه می گرفتم . چندی گذشت . باز پیغام فرستادند که ما برای معرفی جاسوس غربی حاضریم… من امتناع کردم . باورم نمی شد که در بین همکارانم جاسوسی باشد و من نتوانم او را بیابم . مدتی این جریان به طول انجامید و من خسته از این جست و جوی بیهوده ، از آنها خواستم جاسوس را معرفی کنند .
… وقتی نام او را به من گفتند ، از فرط تعجب بهت زده شدم . هرگز در تصورم نمی گنجید کسی که با من چنین نزدیکی و قرابتی دارد ، عامل نفوذی دشمن باشد ! صبر کردم تا نخستین نشست هیئت وزیران انجام شود . در طول این مدت ، لحظه ای از فکر این خیانت بزرگ آسوده نبودم . انبوهی از سوالات در ذهنم نقش بسته بود که برای هیچیک از آنها پاسخی نمی یافتم .
هیئت وزیران ، تشکیل جلسه داد و پس از پایان نشست ، وقتی همه ی وزیران یک به یک رفتند ، از او خواستم در تالار بماند . هیچکس نماند جز من و او … و خشمی که قادر نبودم آن را پنهان کنم .
موضوع را پیش کشیده ، جریان را بازگو کردم. سکوتی سنگین بر مجلس ما حکمفرما شد و او به مثابه کسی که تمامی پل های پشت سرش شکسته شده ، راهی برای نجات نداشته باشد ، گفت : جناب رئیس جمهور ! من جاسوس نبودم ؛ اما حقوق بگیر دشمن بودم .
سالها پیش وقتی من به عنوان افسری ارشد در جنگ های پارتیزانی علیه دشمنان سرزمین خویش شرکت داشتم ، یکی از سرکردگان آنها سراغم آمد و گفت : شما در این جنگ پیروزید و تو به خاطر لیاقت و شایستگی ات ، منصب مهمی را اشغال می کنی . ما هر ماهه در یکی از بانکهای خارجی ، مبلغ مشخصی را به حساب تو واریز می کنیم و از تو فقط یک چیز می خواهیم :
«در منصب حساس خویش هر کس را که مهارت و تخصص ویژه ای دارد ، به کاری بگمار که هیچ ارتباطی با تخصص او نداشته باشد .»
… من هم سالها چنین کردم !
( منبع :” سایت عماریون